Friday, June 24, 2016

رقابت‌ها میان شاخه‌ی محلی گروه داعش و طالبان در افغانستان، رو به افزایش است. کیهان نوین: نفوذ وفاداران داعش نسبت به طالبان در افغانستان، رو به گسترش است. نوع حمله‌ای که روز دوشنبه در کابل اتفاق افتاد، با حملاتی که در این اواخر انجام شده است، هیچ تفاوتی ندارد فرماندهانی که سازمان داعش در افغانستان را رهبری می‌کنند، اعضای پیشین گروه طالبان هستند. این افغان‌ها اکنون به چند دلیل به مخالفان رو در روی طالبان تقسیم شده‌اند: شخصی، استراتژیک و غیره. در حال حاضر، هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که ارتباط میان این جنگ‌جویان شاخه‌ی محلی گروه داعش در افغانستان و جنگ‌جویان این گروه که در خاستگاه‌شان در خاورمیانه و یا در کشورهای دیگر به فعالیت می‌پردازند، به اثبات برساند. برای شناخت انگیزه‌ی فعالیت شاخه‌ی محلی گروه داعش در افغانستان، می‌توانیم گروه‌های دیگری که در جاهای دیگر نیز با داعش اعلام وفارداری کرده‌اند را مورد مطالعه قرار دهیم. یکی از این گروه‌ها، گروه اسلامی المغرب است که شاهد حملات این گروه در لیبیا هستیم. گروه المغرب اسلامی، جنگجویان محلی‌ای هستند که در گذشته با شبکه‌ی القاعده ارتباط داشتند، اما اکنون به گروه دولت اسلامی (داعش) پیوسته‌اند. افراد گروه طالبان که با داعش اعلام وفاداری کرده‌اند، به این دلیل است که آن‌ها خواست‌های طالبان را قومی می‌دانند؛ چون این گروه، هیچ‌گاهی جنگ‌های‌شان را بین‌المللی نساخته‌اند. کشتارهای اورلاندو و سان‌باردینو در امریکا که ادعا شدند به وفاداری گروه داعش صورت گرفته‌اند، بیشتر به نفع گروه داعش در افغانستان رقم می‌خورد تا به نفع طالبان. طالبان بر اساس منطق قومی خود، گفت‌وگوها با مخالفان خود را می‌پذیرند؛ در حالی‌که هیچ دلیل شرعی برای آن وجود ندارد. بر عکس، گروه دولت اسلامی به‌طور رسمی، مرزهای کنونی و وابستگی قومی را رد می‌کند و مدلی را پیشنهاد می‌کند که تمامی اختیارات سیاسی و دینی به عهده‌ی خلیفه و شورای جمعی مسلمانان بوده و از این طریق تمام امور سیاسی و دینی دولت اسلامی اداره می‌شود. گروه دولت اسلامی فعالیت‌های خود را از یک ساحه‌ی محدود جغرافیایی عراق و سوریه، آغاز کرد. تصور کلی خلیفه‌ی گروه داعش، محدود به همین جغرافیا بود. مشکل این خاستگاه این بود که این ساحه‌ی جغرافیایی خیلی محدود بود. چنانچه که دولت اسلامی اکنون در حال از دست دادن قلمرو خود در برخی از این نقاط است. لذا برای گروه داعش ضروری بود که خواست عمومی داشته باشد و در اصل، استراتژی شبکه‌ی القاعده را به پیش گیرد. چنانچه که شبکه‌ی القاعده، اولین گروه منتقد دولت اسلامی (داعش) بود. اتخاذ این دیدگاه و استراتژی برای گروه داعش، خیلی پر منفعت است. بر این اساس، برای گروه دولت اسلامی لازم نیست به دیگر کشورها جنگ‌جو بفرستد. این گروه بالای گروه‌های بیعت‎کننده‌ی خود، حساب می‌کند؛ مانند افراد ناراضی گروه طالبان در افغانستان و گروه ناراضی اسلامی المغرب از گروه القاعده در لیبیا که اکنون وفاداری و بیعت خود را با گروه داعش اعلام کرده‌اند.چنین چیزی را تقریبا در همه‌جا می‌بینیم، به شمول آسیا؛ گروه‌ها یا افرادی هستند که مدعی‌اند از وفاداران گروه دولت اسلامی می‌باشند. این اتفاقی نیست که عامل حمله‌ی سان‌باردینو و مهاجم کلپ شبانه اورلاندو هنگام حمله، مدعی می‌شوند که وفادار به گروه دولت اسلامی هستند. آن‌ها سه سال است که حملات این گروه را به خوبی شناخته‌اند و با عین منطق گروه القاعده، مسوولیت حملات را قبول کرده‌اند. در تمامی موارد، نشان می‌دهند که آن‌ها رابطه‌ی تنگاتنگی با گروه دولت اسلامی دارند. چنانچه که پیشتر هم گفته شد، منطق طالبان، منطق قبیله‌ای/قومی است؛ آن‌ها یک امارت اسلامی را در افغانستان می‌خواهند. در نتیجه، این گروه در ساختار امارت خود، یک وزیر خارجه داشت/دارد که بر اساس آن، فرستاده‌های دیپلوماتیک، سفیر و … را به کشورهای دیگر دارند. روابط این گروه با کشورهای غربی با پناهنده شدن اسامه بن‌لادن بر اساس تصمیم ملا عمر، پایان یافت؛ حال آن‌که این تصمیم رهبری گروه طالبان، با انتقادهای درونی این گروه نیز مواجه بود. با این همه، اکنون سازمان ملل متحد، ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا با طالبان رابطه دارند؛ آنچه که بر خلاف تصور و اصول گروه دولت اسلامی است.


No comments:

Post a Comment